Thursday, August 4, 2011

حاج‌ آقا چند می‌گیری سخنرانی کنی؟

«دعوت از «روحانیون شناخته‌شده» برای حضور در مراسم و همایش‌های مختلف در کشور، تقریبا به یک شغل (نان و آبدار) تبدیل شده و مانند حضور ستاره‌ها در برنامه‌های مختلف، قلق‌های خاص خودش را دارد.» 
                                         سایت آفتاب
«دعوت از «روحانیون شناخته‌شده» برای حضور در مراسم و همایش‌های مختلف در کشور، تقریبا به یک شغل (نان و آبدار) تبدیل
شده و مانند حضور ستاره‌ها در برنامه‌های مختلف، قلق‌های خاص خودش را دارد.»     سایت آفتاب   
در قرآن (21/یاسین) در خطاب به مردم می خوانیم:
«اتبعوا من لا یسئلکم اجرا و هم مهتدون»: یعنی از کسی که مزدی نمی خواهد و ایشان هدایت یافته اند پیروی کنید. به عبارت دیگر، از کسی که مزد می طلبد پیروی نکنید ، چراکه او هدایت یافته نیست و شما را گمراه می سازد. 
اگر خوب دقت کنیم می بینیم همه فساد در دین (بالتبع فساد در جامعه) از آن دسته از روحانیونی بوجود می آید که با رویکردی زمینی از دین خدا می خواهند از سفره دین نان بخورند و یا مباحث دینی را موضوعی برای کار و کسب و گذران معاش خود قرار بدهند . در قرآن کریم آیات بسیاری هست که  به این مسئله اشاره دارد و آنهایی که از این راه معاش می کنند، را به شدت مورد مذمت قرار می دهد. چنانکه ایه 16 سوره بقره می فرماید: «اولئک الذین اشتروا الظلالة بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین». آنها کسانی اند که گمراهی را بنام هدایت می فروشند ، درحالی که ایشان از لحاظ معنوی ورشکسته و غیرهدایت یافته اند. در جایی دیگر در سوره بقره (آیه 174 و 175) می فرماید: «کسانی که بخشی از کتاب را که خدا نازل کرده پنهان می سازند و آن (ما بقی)  را به بهای اندک (مال دنیا) می فروشند. ایشان جز آتش در درون شکم شان را نمی خورند  و خدا روز قیامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و برای شان عذاب سخت در پیش است. اینان کسانی اند که گمراهی را به هدایت و عذاب را به آمرزش خریدند پس صبرشان نیست بر آتش دوزخ). همچنین در آیه 86 سوره بقره می خوانیم: «اولئک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالآخرة» . یعنی آنها کسانی اند که آخرت را به دنیا می فروشند. و در ادامه می افزاید : «عذاب از ایشان کم نخواهد شد و آنها هرگز یاری نشوند.» 
در اینجا، باید پرسید واژه «اولئک=آنها» به چه کسانی اطلاق دارد  که قرآن چنین به بدی ازشان نام می برد؟ آیا «آنها» مردم عادی اند یا که مراد از «اولئک»  به ملاها و مفتیان وخلاصه همه آخوندهایی است که در قبال مباحث دینی که بصورت (وعظ ، خطابه ، نوشته ، توصیه) مطرح می کنند، مزد و اجرت طلب می کنند و به عبارت دیگر می خواهند از راه دین نان بخورند.  
یکی از کلیدی ترین مسائلی که باعث می شود دین و دنیا بهم گره بخورد و مسائل دینی و دنیوی درهم مخلوط شده و درواقع اجازه ندهد که جامعه به یک جدایی سالم مباحث دینی از دنیوی برسد (یعنی سکولاریسم فرهنگی) موضوع وارد شدن مسئله پول و ثروت و قدرت در مباحث دینی است. این موضوع یکی از ظریف ترین مسائلی است که به نظر من ما ایرانیان می باید به دلیل مسئله درگیر شدن کشورمان با مذهب و «جمهوری اسلامی» اعم از اینکه مسلمان باشیم و یا نباشیم بدان آگاهی داشته باشیم بلکه بذل توجه نماییم، که در اسلام هیچ مسلمانی حق حفاظت از دین خدا را ندارد بلکه بنا به توصیه های قرآنی و همینطور دستورات پیامبر اسلام هرکس وظیفه دارد خود شخصا مواظب اعمال و رفتار خودش باشد. حفاظت از دین و همچنین هدایت ، موضوعاتی اند که در وظیفه حتا پیامبر هم نیست و فقط خداست که ذکر خود را حفظ می کند و همچنبن کسی را که بخواهد هدایت می کند. در قرآن آیه 56 سوره قصص آمده:
«إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء = همانا تو (ای محمد) هدایت نمی کنی آنکه را (حتا) دوست می داری ولیکن خدا هرکه را خواست هدایت می کند» . همینطور آیه 9 سوره حجر می فرماید: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون = به درستی که ما خود ذکر (دین)را نازل کردیم و خود از برای آن نگهبانیم». بنابراین می باید بپذیریم که پیامبر اسلام به دلیل گرفتن وحی و دانش الهی به حیطه عملکرد مسئله هدایت و حفاظت از دین الهی بخوبی آگاهی داشته و بالتبع به لحاظ موقعیت استثنایی شان (بعنوان رهبری سیاسی زمانه خود) و هم چنین هدایت الهی و گرفتن وحی می توانسته مباحث دینی و دنیوی را  از هم جدا سازد. اما به لحاظ بی کاره بودن دیگر مسلمانان و پیروان ایشان در ارتباط با حفاظت از دین و هدایت خلق مسلمانان فقط و فقط می باید به دستورالعمل هایی که از پیامبر اسلام باقی مانده و در قرآن آمده عمل کنند و تا آنجا که می توانند سعی کنند وجود خود را از شوائب نفسانی پاک سازند. یکی از مهم تریم موارد پاک سازی وجودی از شوائب نفسانی (تزکیه نفس) این است که شخص مومن و آخرت اندیش وارد مباحث دنیوی نشود، چراکه مباحث دنیوی احتمال اینکه انسان را گمراه سازد و او را به درکات جهنم سرنگون سازد بسیار است. به همین خاطر گفته شده دنیا برای مومن بمثابه قفس ، یا ویرانه و یا زندان است. حافظ هم می گوید: خرم آنروز کزین منزل ویران ویران بروم 
راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم 
دلم از زندان سکندر سکندر بگرفت 
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم 
در جایی دیگر می فرماید:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم 
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
 روم به گلش رضوان (بهشت) که مرغ آن چمنم 
پیامبر اسلام هم می فرماید: « الدینا سجن المومن = دنیا برای مومن (سالک طریقت) قفس و زندان است». بنابراین مومن دین و سالک راه حقیقت از آنجایی که آرزو و امیدش رستگاری است و قصد آن دارد که مرغ روحش در عالم علوی و بهشت فردوس پرواز کند می باید به لحاظ تقوا و ترس از وارد شدن پایش به مسائل دنیوی تا آنجا که توان دارد مبارزه با نفس کند و هرگز ایمان و دینش را به ثمن قلیل ثروت های دنیوی (در مقابل اجر عظیم معنویات روحانی) نفروشد. از اینروست که معتقدیم بحث تداخل دین و قدرت (بالتبع حکومت و سیاست) از آنجایی آغاز می شود که مباحث ایمانی با موضوع پول و ثروت و خلاصه مسائل مادی ادغام می شوند. قرآن هم از آنجایی این مسئله را مطرح می سازد که قوم بنی اسراییل در میان ادیان ابراهیمی در بعداز مرگ پیامبرشان این بدعت زشت را برای نخستین بار وارد اعتقادات دینی شان کردند تا که از راه دین امرار معاش کنند و یا نیازهای دنیوی خود را (اعم از معاش روزانه تا مباحث مربوط به قدرت و حاکمیت سیاسی) با آن تامین سازند. اول بار آنها بودند که بعد از هجرت از سرزمین مصر در بیابانهای سینا از موسی تقاضا کردند که خدا بجای تامین غذاهای معنوی (من و سلوی) برای ایشان از زمین روییدنی های زمینی مانند پیاز و سیر و عدس و خیار فراهم آورد. به همین خاطر هم در قرآن (108/ بقره) خطاب به مسلمین می فرماید: «ام تُریدون ان تسئلوا رسولکم کما سئل موسی من قبل و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سوآء السبیل»  (= آیا شما هم از رسول تان همان چیزی را می خواهید طلب کنید که (قوم موسی) قبلا از موسی طلب کرد. به تحقیق هرآنکس که کفر را با ایمان بدل کند [یعنی آن ها را از جایگاه شان تغییر دهد] از میانه راه راست منحرف شده است). با این توضیحات، بی جهت نیست که امروزه می بینیم کشور ما با وجود آنکه رهبرانش مدعی اند «الهی» اند و «روحانی» اند اما به دلیل رویکردی که به زمین دارند و دوست می دارند هرچه بیشتر ثروت و قدرت داشته باشند، از لحاظ اخلاقی به پایین ترین مرتبه درکات اجتماعی سقوط کرده است بطوریکه در بین کشورهای جهان یکی از بالاترین آمارهای دزدی و فحشاء و اعتیاد به مواد مخدر را داراست. چراکه وقتی همه ی میل و کشش حاکمان مذهبی آن سرزمین،  پول و قدرت باشد و  واعظان و نصیحت گویانش را ریاکاران دینی و مزدبگیران حکومتی تشکیل بدهند, معلوم است که حال و روز آن مردم به چه صورت درخواهد آمد . از قدیم هم گفته اند : «الناس علی دین ملوکهم». مردم بر دین حاکمان خود اند.  
بهتر است بیش از این از اعتقادات خودم سخن نگویم و شما با خواندن مطلبی که اخیر روزنامه آفتاب در ارتباط با نرخ و قیمت سخنرانی آخوندها منتشر کرده، خود قضاوت کنید «چراست که نباید از آخوندها تبعیت کرد و اینکه چرا آنها هدایت یافته نیستند».

حاج‌ آقا چند می‌گیری سخنرانی کنی؟!
آفتاب:: دعوت از روحانیون شناخته‌شده برای حضور در مراسم و همایش‌های مختلف در کشور، تقریبا به یک شغل (نان و آبدار) تبدیل شده و مانند حضور ستاره‌ها در برنامه‌های مختلف، قلق‌های خاص خودش را دارد. 
به گزاش آفتاب، سایت تابناک در گفت‌وگو با تنی چند از مسئولان هماهنگی همایش‌های بزرگ دانشجویی و ملی در استان‌های مختلف کشور، اطلاعات و آمار جالبی به دست آورده که بخشی از آن تقدیم کاربران می‌شود. 
برخی از این افراد که برای حضور در برنامه‌های تولیدی و موردی رسانه ملی مبلغی بین 80 تا 150 هزار تومان برای هر جلسه دریافت می‌کنند، حداقل نرخ دریافتی منبر و سخنرانی شان در مراسم‌های خارج از رسانه ملی 500 هزار تومان است که تا 1.5 میلیون تومان نیز متغیر است ضمن اینکه برخی آقایان که برای هر جلسه 45 دقیقه تا یک ساعته کمتر از 5 شب منبر را نمی پذیرند! البته به اینها بلیت رفت و برگشت هواپیما و یا هزینه رفت و برگشت ـ زمینی ـ و سوغاتی محلی را هم اضافه کنید. 
بنابر این گزارش، اگرچه اغلب این افراد مدرس حوزه و دانشگاه هستند و معمولا به عنوان مشاور نیز در مراکز دولتی و خصوصی فعالیت می‌کنند و درآمد اصلی و پایه‌ای زندگی شان از راه وعظ و خطابه تامین نمی‌شود، با این حال در این بین اندک بزرگوارانی هم هستند که حضور در جمع مردم شهرهای مختلف را به چشم یک وظیفه تبلیغی صِرف و خدمتی بی‌مزد و منت می‌نگرند و اگر هیچ حق‌الزحمه‌ای نیز به آنها تعلق نگیرد خم به ابرو نمی‌آورند و حتی در پاره ای موارد، پاکت یا هدیه تعیین شده را به هیچ عنوان نمی‌پذیرند و به اصرار از میزبان می‌خواهند که این مبلغ را صرف امور خیر دیگری نماید. 
برخی از شروط سخنرانان سرشناس و رسانه‌ای برای حضور در شهرستان‌ها که به استناد گفت‌وگوهای حضوری و تلفنی برای دعوت به مراسم‌های مختلف به دست آمده به این شرح است: 
توضیح ضروری آنکه از عنوان کردن نام برخی از این چهره‌ها که در شبکه‌های مختلف سیما و گاه برخی تریبون‌های رسمی به شکل مکرر حاضر می‌شوند، معذوریم. 
1 ـ بلیت مرا طوری تنظیم کنید که با هواپیمای ایرباس باشد. هواپیماهای دیگر امنیت ندارد! 
2 ـ مرا از پاویون فرودگاه وارد کنید و حتما یکی از مقامات عالی رتبه استان باید به استقبال بیاید. 
3 ـ در ظرف یک بار مصرف غذا نمی‌خورم. آب شرب شهری نمی‌خورم و حتما باید آب معدنی تهیه کنید. غذا ترجیحا از غذاهای محلی منطقه باشد. 
4 ـ معمولا هر جا می‌رویم هدایایی هم به همراهانمان می‌دهند. شما هم علاوه بر تهیه بلیت رفت و برگشت هواپیما و پذیرایی از همراهان، هدیه‌ای هم برای آنها در نظر بگیرید. 
5 ـ در برابر تماس مسئولان برپایی یک همایش یا جشنواره: آقا شما مسئولیتت چیست که با من تماس گرفتی؟! شما که نباید با من تماس بگیری، خود آقای استاندار باید مرا دعوت کند. ضمن این که وقت من تا 6 ماه آینده پُر است. 
6 ـ اگر جمعیت حضار کم تر از 4-3 هزار نفر باشد نمی‌آیم! 
7 ـ شما که می‌دانید تهران، دریاست! ـ این در حالی است که خیلی اوقات در مجالس تهران جمعیت حضار به صد نفر هم نمی‌رسد! ـ حالا ما وقت بگذاریم و بیاییم به شهر شما و آن وقت جمعیت کم باشد ـ کم از نظر حاج آقا زیر هزار نفر است ـ زمانمان به هدر رفته است! چندی قبل به مناسبت ایام محرم به شهری دعوت شدم. راننده جلوی یک طویله! ـ تعبیر وی برای یک ساختمان مسکونی معمولی در شهرستانی محروم ـ ایستاد، گفتم باید این جا استراحت کنیم؟ گفت بله؛ گفتم برگرد فرودگاه! خلاصه مردم جمع شدند که حاج آقا؟! گفتم حاج آقا و زهرمار! کوفی شده‌اید؟ ما سفیر حسینیم(ع)؛ این چه طرز برخورد است و... حالا شما از خودید تشریف بیاورید دفتر تا قرارداد تنظیم کنیم که انشاالله از این مشکلات پیش نیاید! 
8 ـ در تهران معمولا 800-700 هزار تومان برای هر برنامه به ما می‌دهند شما چه قدر می توانید بدهید؟ ـ در پاسخ به اعتراض زیاد بودن حق المنبر ـ: شما که می‌دانید همه از ما کمک می‌خواهند بنابراین ما باید از کسانی که می‌توانند بدهند بگیریم تا بتوانیم به نیازمندانی که دائم به ما مراجعه می‌کنند کمک کنیم. هزینه شما جای دوری نمی‌رود انشاالله خدا قبول کند! بعد هم شما که پول ندارید چرا به ما زنگ می‌زنید مگر مجبورید؟! 
9 ـ همراه نمودن فرزند و گاه خانواده و درخواست اقامت بیشتر در مناطقی که جنبه گردشگری و تفریحی دارند جهت بازدید از بناها و آثار تاریخی و بعضا خرید سوغات و صنایع دستی به هزینه میزبان! 
10 ـ برنامه سخنرانی ما در هر دانشگاه را معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در همان دانشگاه‌ها تنظیم می‌کند باید از این طریق هماهنگ کنید تا به دانشگاهتان بیاییم در این صورت، عمده هزینه را نهاد در تهران به ما پرداخت می‌کند البته شما هم باید یک سکه تمام بهار آزادی بدهید! 
11 ـ امام جمعه و فرماندار شهر به تهران بیایند و حضوری دعوت کنند. دعوت نامه کتبی را نمی‌پذیرم! 
12 ـ چون شهر شما فرودگاه ندارد نمی آیم! جانم را که از سر راه نیاورده‌ام که در جاده به خطر بیندازم و با اتومبیل مسیر فرودگاه (مرکز استان) تا شهر شما را زمینی طی کنم. من فقط در مرکز استان سخنرانی می‌کنم و به شهرستان نمی‌روم لطفا اصرار نکنید! 
13 ـ به شرطی می آیم که در شهرستان‌های اطراف تان هم برایم برنامه بگذارید و لااقل صدا و سیمای مرکز استان سخنرانی مرا پوشش دهد! 

براستی چه خوب می فرماید حافظ ، شاعر عزیزمان:
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند 
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری 
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند.