Monday, October 24, 2011

مسئله اسراییل ، مسئله یهودیت و مسئله یهودیان

من هرگز و هیچگاه یهودی ستیز نبوده ام و نیستم. اگر در ارتباط با مسائل مربوط به اسراییل انتقاداتی دارم، آنها هیچ ربطی به دین شالومی یهود و باورمندانش بویژه هموطنان عزیز یهودی ام ندارد. من برای آنها همواره احترام قائل بودم و هستم. به همین خاطر از همین فرصت استفاده کرده و فرا رسیدن عید مذهبی «روش هاشانا» و سال نو عبری را که از همین ماه آغاز می شود ، به یهودیان سراسر جهان به ویژه یهودیان ایرانی خود شادباش گفته و برای آنها سلامتی و پیروزی و صلح آرزو دارم. از آنجایی که روز عید «روش هاشانا»  در آیین یهود به «روز داوری» نیز شناخته می شود، آرزو دارم که همه جهانیان در ارتباط با مسائل دینی و قومی خود به موضوع این عید بزرگ توجه کرده و آن را مد نظر بدارند. چراکه هیچ قضاوتی به طور یک جانبه راه به صلح و دوستی ندارد و آنها که تنها به قاضی می روند و از زاویه نظر فردی و قومی خود مسائل و موضوعات انسانی و جهانی را بررسی می کنند و درباره آنها به داوری می نشینند، مشخص است که راهی به صلح و دوستی ندارند. آنها درواقع همان کسانی اند که با یکسونگری های خود به اختلافات و دشمنی ها دامن می زنند و اینکه نهایت بشریت را از رسیدن به صلح و دوستی مانع می شوند. 
به هر روی این یک واقعیت است که ما انسانها در این کره زمین یک موجود منحصر به فردی هستیم که به ناچار تا روزی که زنده هستیم می باید یاد بگیریم که در کنار هم در این کره خاکی به صلح و دوستی زندگی کنیم. آنچه اما تا به حال تجربه کرده ایم و تاریخ به ما آموخته این است که انسانها با روی آودن به عقاید متفرد و مذاهب قومگرا، همدیگر را از موهبت زندگی کردن در موطن خودشان و آنجایی که ایشان بدان تعلق خاطر دارند محروم ساخته اند و تا جایی که حتا خودشان را به کشتن می دهند سعی دارند با گسترده کردن قلمرو فرمانروایی خود «دیگران» را یا بکشند و یا آنها را از سرزمین هاشان بیرون کنند. به نظر من این نوع نگاه متفردانه جدای دیدگاه های پیامبران بزرگی نظیر: موسی و عیسی و محمد است که خواسته باشند با آوردن پیامی تحت نام «شالوم» و «اسلام» به اختلافات میان اقوام بشری دامن بزنند و آنها را بر سر مسائل قومی و گروهی شان به دشمنی کردن در حق یکدیگر و بیرون راندن از سرزمینی که بدان تعلق خاطر دارند تحریک نمایند. آنهم سرزمینی که به اعتبار نام ابراهیم خلیل الله (پدر همه امتها) نام «اورشلیم» و «دارالسلام» دارد و از آن معنای سرزمین صلح و دوستی افاده می شود.  به هر روی آنچه از آن زمان تا به امروز بر این سرزمین رفته همه حاکی از خونریزی و جنگ  و دشمنی است و چیزی را که بشود معنای«صلح» و «دوستی» از آن افاده نمود، در آن نمی توان یافت. اینکه چه کسانی در ممکن نشدن این آرزوی دیرین بشر از موضوع «صلح» و «دوستی» تقصیرکار بوده اند، نه در حد قضاوت من است و نه اینکه این سخن کوتاه می تواند حق آن را ادا و بیان کند. آنچه به نظرم می رسد این است که بشریت در مورد درک موضوع «دین» و «پیام پیامبران» به راه خطا رفته و از آنجایی که هیچگاه در رفتار برآمده از باورهای مذهبی خود تصحیحی صورت نداده، همواره مسیر رفتارهای انسانی ما از سوی متولیان مذاهب (آخوندها و کاهنان) به سمت مسائل گروهی و قومگرایانه وسودجویانه منحرف شده، و همه از این راه به اختلافات و دشمنی ها دامن زده اند. از ادامه دار شدن آن اختلافات و دشمنی ها است که کره خاکی ما امروزه در التهاب جنگ و نا امنی بسر می برد و هرآن مواجه با مسائلی می شود که ممکن است همین آسایش مختصری را هم که فکر می کنیم دارد را بهم بریزد و سرانجام با یک ویرانگری بزرگ پایان بگیرد. در جایی که امروزه از این کره خاکی به «دهکده جهانی» یاد می شود و بر همگان ثابت شده که مسائل آن همه بهم مربوط است و چنانچه در جایی از این کره خاکی تغییراتی بوجود آید بر روی کل آن تاثیر می گذارد، ما شاید این قضیه را بهتر متوجه شویم که از بابت آن تصمیمی که «هری ترومن» در روز ۱۲ ماه می سال ۱۹۴۸ گرفت که «اسراییل» را به رسمیت بشناسد*و آن را متعلق به یهودیانی بداند که به آنجا مهاجرت می کنند، چه تاثیرات «ژئوپلوتیکی» عظیمی در منطقه خاورمیانه بوجود می آید و از این مسیر چه نابسامانی هایی عمیقی بر زندگی ساکنین این سرزمین ها رخ خواهد داد. ما ایرانیان خود یکی از قربانیان آن فکر هستیم . چراکه ریشه انقلاب ایران و پاگرفتن آخوندها برای در دست گرفتن حکومت و همه جنایت کاری های ایشان و آواره شدن ما ایرانیان به خارج از میهن مان همه بنوعی به فکر و هدایت آن رهبرانی ارتباط دارد که آنروز فکر نکرده (و شاید هم فکر کرده) چنین تصمیم نابخردانه ای را بطور یکجانبه با خود گرفتند که کشوری را بعداز 2000 سال ویرانی دوباره با همان هدفهای مخرب و یکسونگرانه رهبران مذهبی شان برپا دارند. این مسئله اگر با همفکری مردم خاورمیانه و جامعه جهانی صورت می گرفت شاید موضوع به گونه ی دیگری شکل می گرفت که بشریت با خطر جنگ و برادرکشی روبرو نشود و همانگونه که پیامبران ادیان ابراهیمی بشارت داده اند همای صلح و دوستی بتواند در این سرزمین ها سایه بگستراند. اما ، درجایی که رهبران سیاسی و قدرت طلب جهان بطور یکجانبه و تنها از روی قدرت طلبی و زور چنین تصمیماتی می گیرند، مشخص است که کسی روی خوش در این سرزمین ها نمی بیند و همه از وضعی که بوجود می آید به رنج و سختی می افتند. خصوصا در جایی که مسائل جهانی ما همه بهم مربوط اند و در عین حال هنوز بشریت موفق نشده برای مراجع مذهبی قومگرا و جنگ طلب فکر اساسی بکند و آنها را به قول معروف بر خر خودشان بنشاند. من اما فکر می کنم که بازگشت یهودیان به منطقه خاورمیانه یک امر الهی است تا اینکه همه باورمندان مذاهب به این مسئله پی ببرند که باید به هرطریق که شده به همانگونه که پیامبران شان بشارت داده اند، در این منطقه صلح بوجود آورند و اینکه این صلح باید با همکاری همه مذاهب عالم بوقوع بپیوندد. یعنی اینکه دست از سودجویی و قومگرایی بردارند بلکه به حق و حقوق همدیگر احترام بگذارند و کسی را به جرم «غیربودن» نکشند و از خانه و کاشانه اش بیرونش نسازند. اینها همه در ده فرمان موسی و میثاق ادیان ابراهیمی یادآوری شده است.   
          پیروز و پایدار باشید ، حسین میرمبینی
* در روز ۱۲ ماه می سال ۱۹۴۸، «کلارک کلیفورد»، رئیس مشاوران کاخ سفید، طرح شناسایی رسمی دولت اسرائیل از سوی ایالات متحده را به کابینه پرزیدنت «هری ترومن» – که بر سر همین موضوع دچار دودستگی شده بود – پیشنهاد داد. در حالی که «جورج مارشال»، وزیر امور خارجه و «رابرت لووت»، معاون وی، با تردید و اخم به وی نگاه می کردند، کلیفورد چنین استدلال کرد که شناسایی دولت اسرائیل یک اقدام بشردوستانه و کاملاً منطبق با ارزش های سنتی آمریکایی است. کلیفورد برای اثبات ادعای سرزمینی یهودیان، این عبارت را از «کتاب تثنیه» نقل قول نمود: «اینک، من سرزمینتان را قبل از خودتان تعیین کرده ام: وارد شوید و زمین را تملک کنید، که خدا به پدران شما ابراهیم، اسحاق، و یعقوب قسم یاد کرد تا این سرزمین را به آنها و نسل های پس از آنها بدهد.» مارشال با این استدلال ها متقاعد نشد و در همان جلسه به ترومن گفت که در صورت همراهی وی با این سیاست، در انتخابات آتی علیه او رأی خواهد داد؛ در نهایت هم مارشال پذیرفت که مخالفتش را علنی نکند. دو روز بعد، و درست یازده دقیقه پس ازاین که اسرائیل موجودیت خود را به عنوان یک کشور مستقل اعلام کرد، ایالات متحده نیز بصورت «دوفاکتو» این دولت یهودی را به رسمیت شناخت. بسیاری از ناظران، هم داخلی و هم خارجی، این تصمیم ترومن را به قدرت جامعه یهودیان ایالات متحده نسبت دادند. آنها نفوذ رسانه ای، آراء، و قدرت مالی یهودیان را به عنوان عامل تعیین کننده نتیجه انتخابات سخت ریاست جمهوری سال ۱۹۴۸ تفسیر می کردند.  (بر گرفته از مجله الکترونیکی ویستا) 

No comments:

Post a Comment